...همه می شناسیمش ،هم او که با شکوه مهرش عشق را معنائی دیگر بخشید
و قلبش وسعت بی انتهای صبر و مهربانی است. شانه های پر صلابتش مأمن
مهروصفاوچشم های پر فروغش سر چشمه احساس است.
مادر،با شمع وجودش به محفلمان روشنی می بخشد وبا گلخند محبت اش رنگ
غم را از چهره مان میزداید وتبسمی از شادمانی بر دل های مان می نشاند. با
دستان پر سخاوتش ،چتری سایه گستر ساخته است تا هیچ سختی را احساس
نکنیم. او به راستی تندیس همه خوبی هاست.
ومن میخواهم برای سیزدهمین سال با اشکهایم ،گلی بپرورم به رنگ خون دل
و به قامت هزاران دریغ وآه ، وروز مادر بر مزارش گذارم .
مادر ، در این روز، آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش،که هنوز باور ندارم
که تو رفته ای ،هنوز دست احساس تورا حس می کنم . وتو زند ه ای.
دل نوشته از: ( تنها)